جدول جو
جدول جو

معنی چم زین - جستجوی لغت در جدول جو

چم زین(چَ زَ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: یکی از مزارع چهارمحال اصفهان است. (از مرآت البلدان ج 4 ص 261). در فرهنگ جغرافیایی آمده است: دهی است از دهستان لار بخش حومه شهرستان شهرکرد که در 15 هزارگزی شمال شهرکرد و 3 هزارگزی راه پل زمانخان به سامان واقع است. دامنۀ کوه و هوایش معتدل است و 233تن سکنه دارد. آبش از رودخانه. محصولش برنج و غلات وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چشم زدن
تصویر چشم زدن
چشم زخم به کسی رساندن، با چشم شور به کسی نظر کردن و به او آسیب رساندن
بستن و باز کردن پلک ها، اشاره کردن با چشم
ترس و بیم داشتن، بیمناک بودن از کسی یا چیزی برای مثال دوخته بر دیده از این ناکسان / کاهل نظر چشم زنند از خسان (امیرخسرو)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چپ زدن
تصویر چپ زدن
به راه چپ رفتن، به سمت چپ رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نمدزین
تصویر نمدزین
نمدی که زیر زین بر پشت اسب می اندازند، آدرم، آدرمه، ترمه، تکلتو، تکتلو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
نفس کشیدن، تنفس کردن
کنایه از لب به سخن گشودن، حرف زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم دین
تصویر هم دین
دو یا چند تن که دارای یک کیش و آیین باشند، هم کیش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چک زدن
تصویر چک زدن
سیلی زدن، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی زدن، توگوشی زدن، کشیده زدن، لت زدن، تپانچه زدن، کاز زدن، سرچنگ زدن، صفعه زدن، صفع
فرهنگ فارسی عمید
(چَ)
دهی از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل که در 10 هزارگزی جنوب باختری بابل و 2 هزارگزی راه شوسۀ بابل به آمل واقع است. دشت و معتدل است و 100 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه کاری. محصولش برنج، مختصر غلات، صیفی، پنبه، کنف و نیشکر. شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است. این آبادی زیارتگاهی به نام امامزاده عبدالله دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نمدزین
تصویر نمدزین
نمدی که برپشت اسب و زیر زین افکنند تکلتو آدرم آدرمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هو زین
تصویر هو زین
مسلح به سلاح خوب
فرهنگ لغت هوشیار
مایعی که از مواد مختلف باشد که با آلتی در هم آمیختن، چنانکه آش را با چمچه یا قاشق هم زنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم چین
تصویر هم چین
همچنین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نم زدن
تصویر نم زدن
رطوبت اندک رسانیدن: پیش از اتو کردن لباس را باید نم زد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم دین
تصویر هم دین
هم آئین، هم مذهب، هم کیش
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ممیز، ارزیابان ویریتاران، جمع ممیز در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مچ زدن
تصویر مچ زدن
در وقت وزن کردن با مچ یک طرف ترازو را بنفع خود سنگین کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لم زدن
تصویر لم زدن
لم دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم زدن
تصویر چشم زدن
با چشم شور بکسی آسیب رسانیدن و بمعنی پلک را باز و بسته کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چک زدن
تصویر چک زدن
سیلی زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
فرو بردن و بر آوردن نفس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بم زدن
تصویر بم زدن
با دست زدن بر سر کسی بقوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم زدن
تصویر هم زدن
((~. زَ دَ))
در هم آمیختن، به هم زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نمدزین
تصویر نمدزین
نمدی که بر پشت اسب و زیر زین افکنند، تکلتو، آدرم، آدرمه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
((دَ زَ دَ))
نفس کشیدن، نفس تازه کردن، حرف زدن، ادعا کردن، کنایه از تأخیر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چشم زدن
تصویر چشم زدن
((~. زَ دَ))
چشم زخم خوردن، کنایه از بیدار بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چک زدن
تصویر چک زدن
((چُ. زَ دَ))
چنباتمه زدن، چندک زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چک زدن
تصویر چک زدن
((چَ. زَ دَ))
سیلی زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چپ زدن
تصویر چپ زدن
((چَ زَ دَ))
از راه دیگر رفتن، راه را کج کردن، تندروی در عقاید سیاسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چمن زدن
تصویر چمن زدن
Mow
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
Crouch, Fan
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هم زدن
تصویر هم زدن
Stir, Whisk
دیکشنری فارسی به انگلیسی
از توابع دهستان لاله آباد شهرستان بابل، از دهستان کاری
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از هم زدن
تصویر هم زدن
mexer, bater
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چمن زدن
تصویر چمن زدن
косить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
приседать , размахивать
دیکشنری فارسی به روسی